53سال پیش از هجرت نخستین سال عام الفیل حضرت محمد(ص)، آخرین پیامبر الهى در 17 ربیع الاول از پدرى به نام عبدالله بن عبدالمطلب و مادرى به نام آمنه بنت وهب دیده به جهان گشود و با انوار رخسار و جمال منوّرش، جهان تیره و تاریک؛ به ویژه عربستان را روشن گردانید. پدرش عبدالله پیش از تولدش به همراه سایر بازرگانان قریش، جهت سفرى تجارى عازم شام گردید و در بازگشت از شام، در یثرب (مدینه منوّره) بیمار شد و در همان جا درگذشت و به دیدار نوزاد خویش توفیقى نیافت.
وفات عبدالله، دو ماه و به روایتى هفت ماه پیش از تولد فرزندش حضرت محمد(ص) بود. آمنه که به تقوا، عفت و پاکیزگى در میان بانوان قریش معروف بود، پس از تولد نور دیدهاش چندان در این دنیاى فانى زندگى نکرد. وى دو سال و چهار ماه و به روایتى شش سال پس از میلاد رسول خدا(ص)، در بازگشت از یثرب، در مکانى به نام «ابوا» بدرود حیات گفت و در همان مکان مدفون شد.
رسول خدا(ص) پس از تولد، در کفالت جدش عبدالمطلب - بزرگ و سید قریش مکه - قرار گرفت. عبدالمطلب ابتدا جهت شیر دادن آن حضرت را به «ثویبه» (آزاد شده ابولهب) سپرد، ولى پس از مدتى وى را به «حلیمه دختر عبدالله بن حارث سعدیه» واگذار کرد. حلیمه، در ظاهر اگرچه دایه وى بود، ولى در حقیقت به مدت پنج سال از او مراقبت و در حقّش مادرى کرد. پیامبر اسلام(ص) از دوران کودکى داراى دو نام بود: یکى «محمد» (که جد بزرگوارش براى وى برگزید) و دیگرى «احمد» (که مادر ارجمندش آن را انتخاب کرده بود).
از امام صادق(ع) روایت شد که ابلیس، پس از رانده شدن از رحمت الهى، مىتوانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهاى آسمانى را گوش دهد، تا این که حضرت عیسى(ع) دیده به جهان گشود، از آن پس، ابلیس از سه آسمان فوقانى ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پایینتر، رفت و آمد مىکرد. ولى چون حضرت محمد(ص) به دنیا آمد، ابلیس از تمام آسمانها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گردید و غیر از او، تمامى شیاطین نیز با تیرهاى شهاب از آسمان رانده شدند.
هم چنین روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد(ص) چند مسئله اتفاق افتاد: ایوان کسرا شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ریخت، آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد، دریاچه ساوه خشک گردید، بتهاى مکه سرنگون شدند، نورى از وجود آن حضرت به سوى آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگها را روشن کرد، انوشیروان (پادشاه ساسانى ایران) و مؤبدان بزرگ دربار وى، خوابهاى وحشتناکى دیدند آن حضرت ختنه شده و ناف بریده به دنیا آمد و پس از استقرار در زمین گفت: «الله اکبر و الحمد لله کثیراً، سبحان الله بکرةً و اصیلاً»
گفتنى است که تاریخ نگاران و سیرهنویسان شیعه و اهل سنت، با این که در سال و ماه تولد آن حضرت، اتفاق نظر داشته و مىگویند که آن حضرت در اول عامالفیل، برابر با سال 570 میلادى و در ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود، ولى درباره روز تولد اختلاف نظر دارند. شیعیان، معتقدند که رسول خدا(ص) در روز جمعه، مصادف با 17 ربیع الاول به دنیا آمد و اهل سنت مىگویند که تولد وى روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول بوده است.
در نظام جمهورى اسلامى ایران، به خاطر احترام به دیدگاه علماى شیعه و اهل سنت و جهت ایجاد وحدت و هم دلى میان تمام مسلمانان جهان، از 12 تا 17 ربیع الاول، هفته وحدت اعلام گردیده و مسلمانان عالم این هفته را گرامى مىدارند.
اما این که سال تولد پیامبر(ص) را عامالفیل مىنامند، بدین جهت است که دو ماه و هفده روز پیش از تولد پیامبر(ص)، یعنى در نخستین روز محرم سال 570 میلادى، فیل سواران «ابرهه» به مکه هجوم آورده و قصد نابودى کعبه و مسجدالحرام را نمودند، ولى با معجزه شگفت الهى سرکوب شدند.
ماجراى این واقعه عظیم از این قرار بود که ابرهة بن صباح یکى از جنگ جویان حبشى که با پشتیبانىهاى بىدریغ نجاشى حبشه و قیصر روم بر یمن استیلا یافته و درصدد ترویج و تبلیغ مسیحیت در یمن و تمامى شبه جزیره عربستان برآمده بود، کعبه را مانع هدفهاى خویش مىدید. بدین جهت، براى تخریب آن و وادار کردن عربهاى حجاز به مسیحیت، به مکه هجوم آورد و سپاهیان بىنزاکت وى در حالى که سوار بر فیل بودند، به سوى خانه خدا کعبه یورش بردند، ولى هنوز پاى آنان به مسجدالحرام نرسیده بود که فوجى از پرندگان، از سمت دریا پدیدار شده و آنان را از آسمان سنگ باران کردند. در اندک مدتى تمامى سپاهیان وى به وضع فجیعى کشته شدند و تنها تعداد اندکى از آنان با زخمهاى جانکاه، عقب نشینى کرده و به سوى یمن فرار نمودند.
قرآن کریم به داستان ابرهه و فیل سواران حبشى اشاره کرد و سوره ویژهاى را به نام الفیل نازل فرمود. ماجراى اصحاب فیل، یکى از بزرگترین رویدادهاى عصر جاهلیت در عربستان بود، بدین لحاظ مبدأ تاریخ عربها قرار گرفت و تا پیش از تعیین تاریخ هجرى قمرى، از این تاریخ استفاده مىنمودند.
ازدواج حضرت محمد(ص) با حضرت خدیجه(س) (10 ربیع الاول سال 25 عام الفیل - 28 سال پیش از هجرت)حضرت خدیجه، دختر خویلد بن اسد، پیش از ازدواج با رسول خدا(ص) در آغاز با عتیق بن عائذ ازدواج کرد و از او داراى فرزندى به نام جاریه شد. پس از مرگ عتیق، با ابوهالة بن منذر اسدى ازدواج نمود و از او نیز داراى فرزندى به نام هند بن ابى هاله شد. پس از مرگ ابوهاله، خدیجه بنت خویلد از دارایىهاى خویش و دارایىهاى شوهران گذشتهاش، اقدام به سرمایه گذارى تجارى و اقتصادى کرد. لذا دارایىهاى خود را به مضاربه داد و ثروت زیادى به دست آورد و از توانگران و ثروتمندان معروف عرب شد. آن چنان که نقل شد، تعداد هشتاد هزار شتر، کالاهاى بازرگانى کاروانهاى او را جا به جا مىکردند.
بزرگان قریش و ثروتمندان عرب، تمایل زیادى به ازدواج با وى نمودند. از جمله عقبة بن ابى معیط، ابوجهل، و ابوسفیان از وى خواستگارى نمودند، ولى همه آنان را رد کرد و دست رد به سینه شان زد و هیچ تمایلى به ازدواج دیگر از خود نشان نداد. اما از روزى که حضرت محمد(ص) با پیشنهاد عمویش حضرت ابوطالب (ع) حاضر شد که با خدیجه بنت خویلد پیمانى بسته و از مقدارى از دارایىهاى وى به شرط مضاربه تجارت کند، قضایا دگرگون شد و خدیجه براى ادامه زندگى خویش، راه دیگرى برگزید. حضرت محمد(ص) با دارایى خدیجه و به همراه دو تن از غلامان وى، اقدام به سفر بازرگانى به سرزمین شام نمود و در این سفر، خریدو فروش خوبى به عمل آورد و سود فراوانى به دست آورد و همه آنها را پس از بازگشت به مکه، تحویل خدیجه نمود و تنها به سهم خویش قناعت کرد.
خدیجه، که از امانت دارى امین قریش و صفا و صمیمیت وى به وجد آمده و خوشرفتارى و خوش اخلاقى وى را از دو غلام خویش شنیده بود، مبهوت رفتار و کردار حضرت محمد(ص) گردید و عشق وى را در قلب خویش زنده کرد. از آن سو، حضرت محمد(ص) به سنینى رسیده بود که مىبایست ازدواج مىکرد. عمویش «حضرت ابوطالب(ع)» و همسر عمویش حضرت فاطمه بنت اسد(س) در پى یافتن همسرى شایسته براى او بودند.
خدیجه (س) که از تصمیم آنها باخبر شده بود نفیسه دختر علیه را به نزد پیامبر(ص) فرستاد و عشق و علاقه خویش نسبت به آن حضرت و آمادگى ازدواج با وى را ابراز نمود. پیامبر اکرم(ص) با عمویش ابوطالب(ع) در این باره مشورت کرد و همگى از آن استقبال کردند.
بدین منظور، ابوطالب(ع) به همراه تعدادى از بزرگان بنىهاشم به نزد خویلد بن اسد و به روایتى نزد ورقة بن نوفل عموى خدیجه رفت و خدیجه را براى حضرت محمد(ص) خواستگارى کردند.
درخواست آنان از سوى خدیجه و عمویش پذیرفته شد وعقد نکاح آن دو جارى شد و مهریه خدیجه، چهارصد دینار تعیین گردید که خود وى، آن را ضامن شد. بدین ترتیب در دهم ربیع الاول سال 25 عام الفیل (28 سال پیش از هجرت) ازدواج آن دو بزرگوار برگزار شد.
خدیجه به هنگام ازدواج با رسول خدا(ص)، چهل ساله بود و پیامبر(ص)، بیست وپنج ساله.
خدیجه کبرا در خانه پیامبر(ص) داراى شش فرزند شد که عبارتند از: قاسم، عبدالله، رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه زهرا (سلام الله علیهم اجمعین) که تمام آنها، جز فاطمه زهرا (س) پیش ازبعثت پیامبر(ص) به دنیا آمده بودند و تنها فاطمه(س) پس از بعثت به دنیا آمد و خیر کثیرى براى عالمیان شد.
امام جعفر صادق(ع) در روز جمعه، به هنگام طلوع فجر و به روایتى در روز دوشنبه، هفدهم ربیعالاوّل سال 83 قمرى دیده به جهان گشود و عالم انسانى را با انوار طیّبه خویش تابناک نمود. پدرش امام محمد باقر(ع) وى را به نام عموى نیاکانش جعفر طیّار(ع)، "جعفر" نام نهاد. حضرت جعفر بن محمد(ع) داراى یک کنیه معروف به نام "ابوعبدالله" و دو کنیه غیر معروف به نامهاى " ابواسماعیل" و " ابوموسى" بود. هم چنین، داراى القابى چند بود که معروفترین آنها عبارت است از: صادق، صابر، طاهر و فاضل. (1)
شیعیان و محبّان اهل بیت(ع) وى را به " صادق آل محمد(ص) " مىشناسند. زیرا آن حضرت، هرگز سخنى جز راست و درست، چیزى نفرمود.
پدر ارجمندش ،امام محمد باقر (ع)است که نَسَب وى با دو واسطه به امیر مؤمنان حضرت علی (ع) و با سه واسطه به پیامبر اکرم (ص) منتهى مىگردد.
مادر گرامى امام جعفر صادق (ع)، فاطمه، معروف به " اُمّ فروه" از زنان نیکو سرشت، نیکوکار و نیکورفتار عصر خویش بود. این بانوى باتقوا و متدّین، از جهت فضیلت و منقبت، سرآمد زنان روزگار خود به شمار مىآمد و امام صادق(ع) در شأن و مقام وى فرمود: مادرم از زنانى بود که ایمان داشت، تقوا پیشه کرده و نیکوکارى مىنمود و خدا، نیکوکاران را دوست دارد.(2)
امام جعفر صادق (ع) به مدت دوازده سال، حیات با برکت جدّ گرامىاش امام زین العابدین(ع) را درک کرد و از مکتب تربیتى و علمى وى بهره وافر یافت.
هم چنین، آن حضرت به مدت 32 سال از وجود شریف پدرش امام محمد باقر (ع) برخوردار بود و در تمام رویدادهاى مهم در کنار پدر ارجمندش قرار داشت. مدت امامت امام جعفر صادق (ع)، 33 سال و ده ماه (از ذى حجه سال 114 تا 25 شوال سال 148 قمرى ) بود و در ایّام زندگى با برکت خویش با خلافت غاصبانه چند تن از خلفاى اموى و دو تن از خلفاى عباسى به شرح ذیل معاصر بود:
1- عبدالملک بن مروان (65 – 86 ق)
2- ولید بن عبدالملک (86 - 96 ق )
3- سلیمان بن عبدالملک (96 – 99)
4- عمر بن عبدالعزیز (99 - 101 ق)
5- یزید بن عبدالملک (101 - 105 ق)
6- هشام بن عبدالملک (105 - 125 ق)
7- ولید بن یزید (125 - 126 ق )
8- یزید بن ولید (126 - 126 ق)
9- مروان بن محمد (126 - 132 ق)
10- ابوالعباس سفاح (132 - 136 ق)
11- منصور دوانقى (136 - 158 ق)
گفتنى است که نُه نفر اوّل از طایفه بنى امیه و دو نفر آخر از خاندان بنى عباس بودند و آن حضرت از هر دو طایفه، سختىها و بىمهرىهاى فراوانى دید؛ اما چون آن امام بزرگوار در انتهاى دوران خلافت ستم کارانه امویان و در آغاز خلافت فریبکارانه عباسیان مىزیست، فرصت مناسبى به دست آورد تا در زمان انتقال خلافت از یک طایفه غاصب، به طایفه غاصب دیگر و سرگرم شدن آنان به یکدیگر، مکتب اهل بیت (ع)را به مسلمانان بشناساند و زمینه ترویج و تبلیغ این مکتب را مهیّا سازد و از این راه، بیشترین بهره را نصیب اسلام و مسلمانان نماید.
آن حضرت با تشکیل حوزه علمیه و تعلیم شاگردانى مبرز، چون هشام، زراره و محمد بن مسلم، تحول شگرفى در جهان اسلام و مذهب شیعه پدید آورد و جهانیان را با اسلام ناب محمدى(ص) و مکتب حیات بخش اهل بیت (ع) آشنا ساخت. به همین جهت، وى را پایه گذار مذهب "امامیه" دانسته و شعیان امامى اثناعشرى را " شیعه جعفرى" مىگویند. سرانجام این امام همام، در 65 سالگى به وسیله زهرى که منصور دوانقى، به واسطه عوامل و مزدوران خود در مدینه، به آن حضرت خورانید، مسموم شد و به خاطر شدت زهر، به شهادت رسید. تاریخ شهادت وى، 25 شوال سال 148 قمرى مىباشد. امام موسى کاظم (ع) به همراه سایر فرزندان امام جعفر صادق (ع)، بدن مطهر پدر را پس از غسل، کفن و نماز، در جوار قبر پدر و جدش و عموى پدرش در قبرستان بقیع به خاک سپردند.(3)
منابع:
1- تاجالموالید (از مجموعه نفیس)، ص 43؛ الارشاد، ص 525 وکشف الغمّة، ج 2، ص 369
2- همان
3- الارشاد، ص 525؛ کشف الغمّة، ج 2، ص 369؛ زندگانى چهارده معصوم (ع) (ترجمه اعلام الورى)، ص 376؛ منتهى الآمال، ج 2، ص 121 و موسوعة الامام الصادق (ع)، ج 1-2